جداسازی جنسيتی و جايگزينی چادرعربی بجای لباس ملی زنان ايران

چرا میخواهید چادر سیاه را به عنوان لباس ملی زنان ایران قالب کنید.


پوشش زنان ایرانی هرگز چادر سیاه نبوده است. زنان ایرانی از کرد و لر و آذری و ترکمن و قشقایی و بختیاری و گیلک و مازندرانی تا بلوچ و عرب و بندرنشین لباسهایی با رنگهای شاد و روشن میپوشیدند.  
  
 
چرا میخواهید چادر سیاه و لباسهای عجیب و غریب را بجای لباس ملی زنان ایران قالب کنید. کدام قوم ایرانی چنین گونیهایی را میپوشیده اند. لباس زن نشانه سرشت لطیف او و نماد هویت قومی زن است. در کشورهای مردمسالار نه تنها لباس قومیتها سرکوب نمیشود بلکه با نمایش دادن آنها به عنوان سند چند فرهنگی و چند قومیتی بودن کشور خود، به آن افتخار میکنند. ولی شوربختانه دختر ایرانی در حجاب زورکی زندانی است. چادر سیاه، پوشش زنان قبایل وحشی عربستان بوده است. در گذشته همه اقوام ایرانی که مسلمان هم بوده اند پوشاک رنگارنگ و زیبا میپوشیدند.
وقتی عربهای سوسمارخور فهمیدند که زنده به گورکردن دختران کار درستی نیست، تصمیم گرفتند این اکتشاف بزرگ خود را با شمشیر به همه دنیای متمدن آن روزگار صادر کنند و بدبختی ما از اینجا آغاز شد. عربها به کشور ما حمله کردند و شهرهای ایران را به خاک و خون کشیدند و زنان و دختران بسیاری را برای بردگی به مدینه بردند. برده داری یکی از سنتهای قدیمی عربها است که از دیر باز در عید فطر و عید قربان در مراسمی بنام حَلَفِه برگزار میشده است. در این مراسم (دختران باکره و حتی کودکان) را برای بردگی جنسی خرید و فروش میکنند. متاسفانه این مراسم هنوز هم در شیخ نشینهای عربی و بدور از چشم سازمانهای دفاع از حقوق بشر به صورت پنهانی ادامه دارد و نشان دهنده ساختار فکری عربها و نوع نگاه آنها به زن است.

اصولا پوشیدن چادر، ارزشمند جلوه دادن پرده بکارت، قانون چند همسری، خرید و فروش زنان به عنوان برده و قیمت گذاشتن  بر زن بعنوان صداق (مهریه) را همین عربهای وحشی به ایران آوردند، که همه این قوانین توهین آشکار به شخصیت زن است.   
 
پوشیدن چادر و مانتوهای رنگ تیره، علاوه بر پیامدهای ویرانگر روحی و افسردگی برای دختران، پیامدهای ویرانگر جسمی، نیز در پی دارد و باعث کم تحرکی آنها و بی توجهی به افزایش وزن و چاقی بیش از اندازه میشود. بزرگترین آسیبی که دختران ایرانی از حجاب میبینند در هنگام ازدواج است. چون دخترها مجبورند در هنگام خواستگاری زیبایی های خود را با حجاب بپوشاند و با توجه به اینکه زیبایی مهمترین ملاک مردان برای گزینش همسر است، بنابرین، حجاب، گزینش همسر برای مرد را، بصورت شانسی در می آورد نه یک گزینش آگاهانه، و همین ریشه بسیاری از طلاقها است.
دانش روانشناسی نشان داده است، که اگر دختر و پسر، از کودکی در ارتباط با هم بزرگ نشوند، دچار کمبودهای شخصیتی، عقده های روانی و انحرافات جنسی میشوند. اکنون در همه جهان بجز خاورمیانه دخترها و پسرها در مدارس مختلط و با هم بزرگ میشوند. تنها در خاورمیانه است که تعصبات احمقانه عربهای سوسمارخور حاکم است. هرچند امروز حتی خود عربها نیز از این فرهنگ متعصب و مردسالار، به تنگ آمده اند و متنفر شده اند.

زیباترین ارتباط بشری عشق میان دو انسان است که متعصبها آنرا گناه معرفی میکنند و حتی در تلوزیون آنرا سانسور میکنند. با سانسور عشق، و زن، عملا نیمی از انسانیت انسان سانسور میشود وقتی که عشق ممنوع شد خشونت در جامعه رایج میشود. جانیانی که برای ارضای جنسی کسی را میکشند در دنیا بسیار نادر هستند. ولی در سایه تعصب دینی، کرور کرور، از این جانیان، در جامعه ما، پرورش می یابند و اعدام میشوند. جامعه ما جامعه ای بیماری است که دچار گرسنگی جنسی است. ما به کودکان خود تفاوت عشق و سکس را آموزش نمی دهیم و همین کودکان در آینده برای تجربه کردن عشق، دست به تجاوز جنسی میزنند.
 
جامعه ما، با جداسازی جنسی دختر و پسر در واقع در حال پرورش جانیان جنسی و بیماران روانی است. آیا شگفت انگیز نیست، که، بیشتر این جوانان به صورت گروهی، جنایت جنسی، میکنند. این جنایتهای گروهی نشان میدهند که تعداد این افراد در جامعه به اندازه ای زیاد شده است، که به راحتی گروههای بزرگ تشکیل میدهند. بیشتر این افراد بچه های هفده-هجده ساله هستند که برای داشتن اولین تجربه جنسی خود دست به جنایت میزنند. سیاست جداسازی جنسی حتی اگر منجر به جنایت هم نشود، دست کم عامل عقده های روانی، انحرافهای جنسی مانند لواط و صیغه و خود ارضایی است. پیکر این مجرمان برسر دار نشانه آنست که سیاست جداسازی جنسی در کشور شکست خورده است.



جداسازی جنسیتی، با سرشت و طبیعت انسان جور در نمی آید. دوست شدن پسر و دختر، اگر از روی عشق باشد، نه تنها گناه نیست، بلکه برای بهداشت روانی و جلوگیری از انحرافات جنسی لازم است. عاشق شدن نشانه احترامی است که جوانان به شخصیت انسانی خود میگذارند. دختری که تا پیش از ازدواج با هیچ پسری حرف نزده باشد تبدیل به یک بیمار روانی میشود. تعصبات خرافی در مورد حجاب و بکارت، که در ذهن ما ریخته اند ساخته فکر اقوام وحشی عربستان است و نتیجه آن افزایش خشونت و سنگسار، قتلهای ناموسی پنهان و ازدواجهای ناموفق است.
 
برخورد خشونتبار متعصبها برای تحمیل حجاب به دختران ایران

این بسیار زشت است که ارزشگذاری یک انسان (یک زن) بر پایه معیارهای احمقانه ای مانند بکارت باشد، بکارت که روزگاری دغدغه فکری اعراب سوسمار خور، (برای لذت جویی بیشتر)، بوده است، هنوز هم برای عربها مهم است او برای برده های باکره بهای بیشتری میپردازند. چقدر زشت و حیوانی و پلید است که انسان معیارش برای ازدواج، بجای عشق و علاقه و هوش و سواد ، پرده بکارت باشد. بنابرین باید شرط بکارت از شروط ازدواج برداشته شود. باید آزمایش بکارت ممنوع شود. صداق (مهریه) نیز از سنتهای زشت عربی است که بر مبنای آن قیمت یک زن را معمولا بر حسب شتر بیان می کردند. هنوز هم واحد شمارش شتر در عربی (نفر) است و روایت شده حتی عربها چند زن را با یک شتر عوض می کرده اند. بنابرین سنت زشت صداق (مهریه) نوعی قیمت گزاری بر زن است و باید ریشه کن شود.
ازدواج یک مرد با چند زن و اجازه کتک زدن به زنان و صیغه کردن زنان فاحشه، با اینکه در قرآن صراحتا به انجام آن تاکید شده است ولی این قانونها ویژه قبایل وحشی عربستان صادر شده است و باید در کشورهای متمدن جلو این کثافت کاریها گرفته شود.
  
در طول تاریخ مهاجمین عرب ( کسانی مانند صدام و عمر ) نه تنها کشور و ناموس ایرانیان را لگدمال کردند که فرهنگ کثیف خود را نیز به ایران تحمیل کردند. امروز وظیفه ملی هر ایرانی است که در پاکسازی آثار بجا مانده از فرهنگ کثیف عربی تلاش کند.
 
تنفر جوانان ایران از چادر و سنتهای زشت عربی به اندازه ای است که اگر دختران ایران در گزینش حجاب آزاد شوند چادر و مقنعه و روسری را باید در موزه ها جستجو کرد. بیشک سالهای آینده سالهای جایگزینی فرهنگ ملی ایرانی با فرهنگ متوحش غیر انسانی است که عربهای سوسمارخور با زور شمشیر به خورد ما داده اند.